وجدانم میپرسد
گنجشکی با عجله و با تمام توان به آتش نزدیک میشد و برمیگشت!
پرسیدند: چه میکنی؟
پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب میکنم و آن را روی آتش میریزم …
گفتند: حجم آتش در مقایسه با آبی که تو میآوری بسیار زیاد است و این آب فایدهای ندارد!
گفت: شاید نتوانم آتش را خاموش کنم، اما آن هنگام که وجدانم میپرسد: زمانی که دوستت در آتش میسوخت تو چه کردی؟
پاسخ میدهم: هر آنچه از من بر میآمد!!
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو]
فرم در حال بارگذاری ...
دوست عزیز منتظر حضور شما در وبلاگمان هستیم