انسان را با خودپسندی چه کار⁉️⁉️⁉️
«عَجِبْتُ لِابْنِ آدَمَ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِیفَةٌ وَ هُوَ قَائِمٌ بَیْنَهُمَا وِعَاءً لِلْغَائِطِ ثُمَّ یَتَکَبَّرُ»؛[3] در شگفتم از فرزند آدم که اوّلش نطفه و پایانش مردار و در بین ظرف براى نجاست بوده، و با این حال تکبّر مینماید! (حکمت ۴۴۵ نهج البلاغه)
عجب در نگاه لغت عبارت است از، به خویشتن نازیدن، تکبر، غرور و خودبینى و در نزد اندیشمندان، بزرگ شمردن آدمى است خود را به جهت کمالى که در خود مىبیند اعم از آنکه آن کمال را داشته باشد و یا نداشته باشد اما گمان کند که دارد
مزمت عُجب در قران
«و لا تصعّر خدّک للنّاس و لا تمش فى الارض مرحاً انّ الله لا یحبّ کلّ مختالٍ فخور» (۱۸ لقمان)
وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ
ﻭ ﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻋﻄﺎ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﻭ ﺩﻟﺨﻮﺵ ﻧﺸﻮﻳﺪ ، ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻴﭻ ﮔﺮﺩﻧﻜﺶ ﺧﻮﺩﺳﺘﺎ ﺭﺍ [ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ] ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ .(٢٣ حدید)
موضوع: "سخن ناب"
چطور از ديگران تشكر كنيم؟ قران پاسخ ميدهد.
«پاداش دسته گل اهدایی»
یکی از کنیزان امام حسین علیه السلام خدمت حضرت رسید،سلام کرد و دسته گلی تقدیم آن حضرت نمود. حضرت هدیه آن کنیز را پذیرفت و در مقابل به او فرمود:تو را در راه خدا آزاد کردم.
انس که ناظر این برخورد انسانی بود از آن حضرت با شگفتی پرسید:چگونه در مقابل یک دسته گل بی ارزش او را آزاد کردی؟! چون ارزش مادی یک کنیز به صدها دینار طلا می رسید.
حضرت با تبسمی حاکی از رضایت خاطر بود فرمود:خداوند اینگونه ما را ادب کرده،چون در قرآن کریم می فرماید:
وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا
اگر کسی به شما نیکی کرد او را نیکی و با رفتار شایسته تری پاسخ دهید.
سوره نساء آیه۸۶
و من فکر کردم،از هدیه این کنیز بهتر این است که در راه خدا آزادش کنم.
بحار جلد۴۴ صفحه۱۹۴
آیه ای از نور
وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ ۖ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ
و شما نمی توانید(خدا ) را در زمین به عجز آورید (و از سلطه او خارج شوید) و برای شما از غیر خداوند هيچ سرپرست و یاوری نیست.
سوره شوری آيه ۳۱
♦️حدیث روز
امام صادق علیه السلام فرمودند: صله رحم و نیکی حساب (قیامت) را آسان و از گناهان جلوگیری میکند.
(کافی ج۲، ص ۱۵۷، ح ۳۱)
نيايش صبحگاهی
پروردگارا…
صبح دگر رسید و من به شکرانه رسیدنش هزار شکر می گویمت…
امروزم را به دستان پر مهرت می سپارم…
الهی دلهای دنیایی ما را آرام کن به عشق آسمانیت…
و یاریم کن تا دریابم که سراسر این هستی بيکران…
گذرگاهیست که بايد از آن عبور کنم…
رها و آزاد…
بگذرم و هرچه هست را به تو بسپارم…
رنج هایم را…
نگرانی هایم…
ترس هایم…
تو کنارم باش که داشتنت مرا بس است…
مرا از جستجوی پاداش های بیرونی در امان دار…
آمین
❇️مرحوم حاج محمّد اسماعیل دولابی دربارهٔ کدورت و اندوه و مواردی نظیر آن می فرمودند:
همین که گردی بر دلتان پیدا میشود.
یک سبحان الله بگویید، آن گرد کنار می رود.
هرجا هم فیضی و نعمتی به شما رسید.
الحمدلله بگویید، چون شکرش را به جا آورده ای، گرد نمی گیرد.
هر وقت خطایی انجام دادید
استغفرالله چاره است.
با این ۳ ذکر با خدا صحبت کنید. صحبت کردن با خدا، ذات غم و حُزن را می برد.
رهبر انقلاب:
من مادران شهدایی را زیارت کردم که بجد و با صدق واقعی میگفتند اگر ما ده تا فرزند هم داشتیم، حاضر بودیم در راه خدا بدهیم؛ دروغ نمیگفتند. من مادران و پدرانی را ملاقات کردم که احساس عزت و افتخار میکردند، به خاطر اینکه فرزندانشان در راه خدا شهید شدند. البته حق هم با آنهاست، عزت و افتخار است؛ همانطوری که عمهی ما زینب کبری (سلاماللهعلیها) فرمود: «ما رأیت الّا جمیلا»؛ جز زیبائی ندیدم. حادثهی کربلا چیز کوچکی است؟ این چشم خدابین، از این حادثه، از این خونهای ریخته شده، از این مصیبت سنگین، یک حقیقت زیبا مشاهده میکند؛ «ما رأیت الّا جمیلا». من خانوادههای بسیاری را دیدم که همین احساس زینب کبری در آنها هم بود؛ آنها هم میگفتند: «ما رأینا الّا جمیلا». این هاست که به یک ملت اقتدار می دهد؛ اینهاست که اعتماد به نفس را در یک ملت به وجود میآورد؛ این هاست که تهدیدهای قدرتهای مادی دنیا، عربدههای مستانهی دولتهای متجاوز و مستکبر دنیا دل آنها را نمیلرزاند.
۱۳۸۹/۰۷/۲۸
سالروز وفات حضرت عقیلهی بنیهاشم تسلیت باد.
آن مرد!
مشغول وصلهکردن کفش خود بود. وارد شدم، فرمود “این کفش چقدر ارزش دارد؟” گفتم هیچ! فرمود “به خدا قسم این کفشِ کهنه را بیش از حکومت بر شما دوست دارم، مگر آنکه حقی را بهپا دارم و باطلی را از میان بردارم.”
آنگاه بیرون آمد و برای مردم سخنرانی کرد… (خطبه ۳۳)
در سخنرانی چنین حرفهایی میزد:
“هرگز امور مردم بدون «صلاحیت حاکمان» اصلاح نشود. امور حاکمان نیز بدون «استقامت مردم» اصلاح نگردد. پس هنگامی که مردم و حاکمان حق طرفین را ادا کردند… نشانههای «عدالت» استوار گردد… و درنتیجه اوضاع اصلاح گردد و به بقای دولت امید رود.” (خطبه۲۱۶)
منظورش چنین فضایی بود:
“برترین چیزی که مایهی چشمروشنی حاکمان میشود، برپایی «عدالت» در شهرها و ظهور «محبت» مردم جامعه است… و خیرخواهی مردم فراهم نگردد مگر آنگاه که با میل خود گرد زمامداران جمع شوند و دوام حکومت آنان را بر خود سنگین نشمارند…” (نامه۵۳)
برای همین هم به زمامداران زیردستش توصیه میکرد:
“باید محبوبترینِ کارها نزد تو کاری باشد که به «حق» نزدیکتر، در «عدالت» فراگیرتر و «خشنودی مردم» را شاملتر باشد. زیرا خشمِ تودههای مردم خشنودی خواص را از بین میبرد و خشمِ خواص درصورت خشنودبودنِ تودههای مردم اهمیتی ندارد (خطبه۵۳)
دوازده فضیلت کوتاه و گویا از حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام
۱. حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در هیچ جنگ و جهادی شرکت نکرد مگر این که پیروز برگشت. (۱)
۲. رسول خدا صلی الله علیه و آله می گفت: «عَلی اَشْجَعُ النّاسِ قَلْبا
علی، شجاع ترین و قویدل ترینِ مردم است.» (۲)
۳ .حریف را فقط با یک بار زدن می کشت و در حدیث است که: «کانت ضرباته وترا
ضربت شمشیر او همیشه تک ضرب بود.»(۳)
۴. پیامبر اسلام می گفت: «علی سیفُ اللّه عَلی اَعْدائِهِ /
علی، شمشیر خدا است که بر روی دشمنان خدا کشیده می شود.»(۴)
۵. حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام بیشتر پیاده می جنگید و اگر هم سوار اسبی می شد،
چندان برایش مهم نبود.
به حضرتش گفته شد که چرا سوار اسب نمی شود؟
پاسخ داد: اسب یا برای تعقیب حریفی است که از میدان بگریزد و یا برای این است که کسی بخواهد خود بگریزد و من نه کسی هستم که پشت به دشمن کنم و بگریزم و نه کسی هستم که اگر کسی گریخت تعقیبش کنم. پس اسب را برای چه می خواهم؟(۵).
مادربودن اشرف کارها در عالم
مادر بودن و اولاد تربیت کردن بزرگترین خدمتی است که انسان به انسان میکند. این را کوچکش کردند. این را منحطش کردند. این خیانت را به جامعه ما کردند. مادر بودن را در نظر مادرها منحط کردند. در صورتی که اشرف کارها در عالم مادر بودن است و تربیت اولاد. همه منافع کشور ما از دامن شما مادرها تأمین میشود. و اینها نمیخواستند بشود.
صحیفه امام خمینی(ره)، ج۷، ص۴۴۶.
پدر و مادرت ازت راضین⁉️
راجع به پدر و مادر، ما در عمرمون دیدیم، تجربهی عمرمونه، افرادی که پدر و مادر ازشون راضی بودن دست به هر چه زدن طلا شده.
افرادی که پدر و مادر ازشون راضی نبودن، بر عکس! دست به هر کاری میزنن نتیجه نمیگیرن…
نمیدونه مالِ چیه، میگه پدر و مادرم از من راضی بودن… بله؛ زمان حیات راضی بودن، اما حالا که مُرده یادش نکردی، ناراضی شده… آیا حالا که فوت کرده براش کار خیر کردی؟
قدیم چقدر ماه رجب و شعبان، ختم قرآن میدادن برای پدر و مادراشون. من یادمه، دمِ این چهار راه مولوی، هفتاد سال پیش، داد میزد خِیر مُردهها. مردم میرفتن سیب میخریدن و خیرات میکردن. اون موقعها سیب ارزش داشت. حالا خرما خیر میکنن. اما الآن کی یاد مردهها میکنه؟!
شبهای جمعه ارواح مومنین میان دمِ پشتِ بومهای خونههای ما، روایت داره، میگن اون لقمه نونی که جلوی سگهاتون میذارین برای ما خیر کنین. یه لقمه نون میذاری جلوی سگ، همون رو برای ما خیر کنین، به ما میرسه… بله… چه قدر عجیبه، اگر اموات رو یاد کنی، پدر و مادر مُردَت رو یاد کنی و سر قبرشون بری، قرآن براشون بخونی، کار خیر کنی، کار و بارت خوب میشه.
اونایی که هر کاری میکنن به بنبست میخورن، مالِ اینه که پدر و مادرشون ناراضی هستن. چون روایت داره که ممکنه در زمان حیات راضی بودن اما الآن که مردن ناراضی شدن…
استاد آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)
برای رسیدن به یک نقطه حرکت نکنید
برای اینکه به اوج رسیدید حرکت کنید
منبع: https://lorestan.kowsarblog.ir/