حضرت علي اکبر؛ پاره تن سيدالشهدا
على اكبر عليه السلام ، بزرگ ترين پسر امام حسين عليه السلام بود كه از نظر صورت و سيرت و سخن گفتن، به حدّى شبيه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود كه هر كس شوق ديدار پيامبر صلى الله عليه و آله را داشت، به او مى نگريست، چنان كه پدر بزرگوارش، طبق نقلى، هنگام رفتن وى به ميدان نبرد، فرمود:
خداوندا ! گواه باش كه جوانى براى جنگ با آنان مى رود كه شبيه ترينِ مردم به پيامبرت از جهت صورت و سيرت و سخن گفتن است و ما هرگاه مشتاق ديدار پيامبر تو مى شديم، به او نگاه مى كرديم .
على اكبر عليه السلام در واقعه عاشورا، از اركان سپاه امام عليه السلام به شمار مى رفت. تأكيد او بر حق مدارى و دفاع از حق تا ايثار جان، هنگام شنيدن خبر به شهادت رسيدن خود در مسير كربلا از پدر بزرگوارش، اذان گفتن براى اقامه جماعت به امامت حسين عليه السلام در جريان برخورد سپاه حُر با كاروان امام عليه السلام (1)، بر عهده گرفتن مسئوليت آب رسانى به خيمه ها در شب عاشورا و همچنين داوطلب شدن ايشان براى شهادت پيش از ديگر بنى هاشم، بنا بر نقل مشهور،(2) از ويژگى هاى اين فرزند برومند سيّدالشهدا عليه السلام است.(3)
در «زيارت ناحيه مقدّسه»، خطاب به او آمده است:
السَّلامُ عَلَيكَ يا أوَّلَ قَتيلٍ مِن نَسلِ خَيرِ سَليلٍ مِن سُلالَةِ إبراهيمَ الخَليلِ، صَلَّى اللّه ُ عَلَيكَ و عَلى أبيكَ، إذ قالَ فيكَ : قَتَلَ اللّه ُ قَوما قَتَلوكَ ، يا بُنَيَّ ما أجرَأَهُم عَلَى الرَّحمنِ وعَلَى انتِهاكِ حُرمَةِ الرَّسولِ ! عَلَى الدُّنيا بَعدَكَ العَفا
سلام بر تو ، اى نخستين كُشته از تبار بهترين بازمانده از نسلِ ابراهيم خليل ! درود خدا بر تو و بر پدرت، آن گاه كه در باره ات فرمود: «خدا ، بكُشد آن گروهى را كه تو را كُشت . پسرم ! چه جرئتى بر خداى مهربان كردند. و چه جسارتى در هتكِ حرمت پيامبر ! پس از تو ، خاك بر سرِ دنيا !»
چگونگي شهادت علي اکبر عليه السلام
شيخ صدوق(ره) به نقل از امام زين العابدين عليهم السلام مي نويسد: هنگامى كه على اكبر عليه السلام براى مبارزه به سوى دشمنرفت، چشمان حسين عليه السلام، گريان شد و گفت:
اللّهُمَّ كُن أنتَ الشَّهيدَ عَلَيهِم، فَقَد بَرَزَ إلَيهِمُ ابنُ رَسولِكَ، وأشبَهُ النّاسِ وَجهاً وسَمتاً بِهِ
«خدايا ! تو بر ايشان گواه باش ، كه فرزند پيامبرت و شبيه ترينِ مردم به او در صورت و سيرت ، به سوى آنان مى رود» .
در اين باره سيد بن طاووس(ره) در «اللهوف» مي نويسد:على اكبر عليه السلام كه از زيباروى ترين و خوش خوترينِ مردم بود، بيرون آمد و از پدر، اجازه نبرد خواست . امام عليه السلام به او اجازه داد. سپس ، مأيوسانه به او نگريست و سرش را پايين انداخت و گريست .
سپس گفت: «خدايا ! گواه باش . جوانى به نبرد آنها مى رود كه از نظر صورت و سيرت و سخن گفتن ، شبيه ترينِ مردم به پيامبر توست و ما هر گاه مشتاق پيامبرت مى شديم، به او مى نگريستيم». سپس، بانگ برآورد و فرمود: «اى پسر سعد! خداوند، رَحِمت را قطع كند، همان گونه كه رَحِم مرا قطع كردى.»(4)
علي اکبر عليه السلام به ميدان رفت و جنگ نماياني کرد. آن گاه، ده تن از آنان را كُشت و سپس به نزد پدرش باز گشت و گفت: اى پدر ! تشنه ام. حسين عليه السلام فرمود: «شكيبايى كن، پسر عزيزم! جدّت با كاسه اى پُر به تو مى نوشانَد» . او باز گشت و جنگيد و 44 تن از دشمنان را كُشت.(5)
تاريخ الطبرى به نقل از ابو مِخنَف مي نويسد: زُهَير بن عبد الرحمان برايم نقل كرد كه :
مُرّة بن مُنقِذ بن نُعمان عبدى ليثى، او را ديد و گفت: گناهان عرب بر دوش من، اگر بر من بگذرد و چنين كند و من، پدرش را به عزايش ننشانم !
على اكبر عليه السلام ، با شمشيرش به دشمن حمله مى بُرد كه بر مُرّة بن مُنقِذ گذشت . او نيزه اى به على اكبر عليه السلام زد و او [بر زمين] افتاد .
على اكبر عليه السلام، ندا داد: اى پدر ! سلام بر تو ! اين، جدّم است كه به تو سلام مى رساند و مى فرمايد: «زودتر ، به سوى ما بيا».(6)
دشمن، گِردش را گرفتند و با شمشيرهايشان، او را تكّه تكّه كردند .
همچنين سليمان بن ابى راشد، از حُمَيد بن مسلم اَزْدى برايم نقل كرد كه: در روز عاشورا، به گوش خود شنيدم كه حسين عليه السلام مى گويد: «خدا، بكشد كسانى را كه تو را كشتند، اى پسر عزيزم! چه گستاخ بودند در برابر [خداى] رحمان و بر هتك حرمتِ پيامبر! دنيا، پس از تو ويران باد!
و گويى هم اينك به زنى مى نگرم كه مانند خورشيدِ به گاه طلوع، به سرعت، بيرون دويده، ندا مى دهد: اى برادرم و فرزند برادرم! در باره او پرسيدم. گفته شد: اين، زينب، فرزند فاطمه دختر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است.
آن زن آمد تا خود را بر روى [پيكر] على اكبر عليه السلام انداخت. حسين عليه السلام نزد او آمد و دستش را گرفت و او را به خيمه، باز گردانْد. سپس، حسين عليه السلام به پسرش روى آورد و جوانان [خاندان] او نيز همراهش آمدند. حسين عليه السلام فرمود: «برادرتان را ببريد !»
آنان، او را از آن جايى كه بر زمين افتاده بود ، بُردند و در خيمه اى نهادند كه جلوى آن مى جنگيدند.(7)
………………………………………………………………………………………….
پي نوشت ها:
1. الأمالي للصدوق : ص 218 ح 239
2. تاريخ الطبري: ج 5 ص 446 : وكانَ أوَّلَ قَتيلٍ مِن بَني أبي طالِبٍ يَومَئِذٍ عَلِيٌّ الأَكبَرُ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام
3. دانش نامه امام حسين عليه السلام ج7ص7
4. الملهوف: ص 166
5. الأمالي للصدوق: ص 226 ح 239
6. الملهوف: ص 166
7. تاريخ الطبري: ج 5 ص 446
منبع:تبیان
فرم در حال بارگذاری ...