روز چهارم اسفندماه
روز چهارم اسفندماه
به تقویم که نگاه میکنم هیچ مناسبتی ندارد، ولی به پشت سرم که نگاه میکنم قلبم میگیرد.
امروز روزی بود که دانش آموزان را بی هیچ بدرقه ای برای مدتی که فکر میکردیم کوتاه است راهی خانه کردیم تا در امان باشند از شر ویروس نحسی به نام کرونا
آنروز فکرش را هم نمیکردیم برای مدتهای طولانی لبخندهایشان پشت ماسکها پنهان شود
فکرش را هم نمیکردیم صدای شاد و جورواجور حاضر گفتنشان به استیکرهای بیجان یک شکل تبدیل شود
فکرش راهم نمیکردیم بله گفتنهای دسته جمعی شان وقتی که می پرسیدیم:همه یاد گرفتید؟
به استیکرهای ☹️و……تبدیل شود
آنروز فکر میکردیم تعطیلات تمام میشود و دوباره در کنار هم ادامه می دهیم راهی را که تا نیمه آمده بودیم
چه میدانستیم در پشت چهره ها و لباس های یک فرم و یک رنگشان آنقدر دنیایشان متفاوت است که بعضی ها قید درس خواندن رابزنند و در گوشه ی خانه ها ، پشت دارهای قالی،کف کارگاهها و مغازه ها به دنبال لقمه نانی بروند
چه میدانستیم قرار است فضای مجازی جایگزین آدمها و لحظات واقعی مان شود ؟
روز چهارم اسفند
روزی که می خواهم فراموشش کنم?
معلم مدرسه
فرم در حال بارگذاری ...