هیات عزاداری
بچه که بودم، محرم به عشق علم ها با مادرم به هیات عزاداری می رفتم. همیشه دوست داشتم اول هیات چند تا علم باشد، از اشیایی که به علمها وصل بودند لذت می بردم و از نزدیک آنها را تماشا می کردم. راستش را بخواهید معنی این سینه زنی ها و زنجیر زنی ها را آن وقت متوجه نمی شدم، فقط بخاطر علمها همراه مادرم می رفتم.
بهترین زمان برایم، زمانی بود که دو هیات به هم می رسیدند و افراد علمها را به نشانه احترام خم می کردند؛ مادرم که زن فهمیده ای بود می گفت: ببین علمها دارند به هم سلام می کنند؛ من که بچه بودم فکر می کردم که علمها خودشان این کار را انجام می دهند و متوجه نبودم که افراد این کار را انجام می دهند، با خود می گفتم چه خوب اینها مثل ما به هم سلام می کنند.
فرم در حال بارگذاری ...