از حواشی واقعه غدیر چه می دانید؟
از واقعه بسیار مهم غدیرخم دو نکته مورد غفلت قرارگرفته است. یکی آنچه در پیرامون این واقعه رخ داده است و دیگر متن کامل خطبه غدیر که کمتر به ان پرداخته شده و عموم شیعیان از متن کامل آن بی خبرند. در اینجا تنها به مطلب اول اشاره ای خواهد شد.
ابن لیلی کندی می گوید: از زیدبن ارقم (یکی از اصحاب معروف رسول خدا صلی الله علیه و آله) سؤال شد: آیا تو شنیدی که پیامبر در روز غدیر فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه. کسی که من رهبر او هستم پس علی رهبر اوست. زید در پاسخ گفت: نعم قد قالها له اربع مرّات؛ آری شنیدم که پیامبر این سخن را چهار بار درباره او گفت. [1]
حوادث قبل از خطبه غدیر خم:
در ذى الحجه سال دهم هجرى پیامبر (ص) تصمیم گرفت به مكه رفته و آخرین حجّ خود را در معیّت مؤمنان بجا آورده و مناسك حج ابراهیم را عملا به آنان بیاموزد، پس از انجام مراسم حج فرشته وحى بر رسول خدا (ص) نازل شد و این آیه را ابلاغ نمود: (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ: اى رسول ما، آنچه راى از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن، چون اگر این عمل راى انجام ندهى، رسالت خدا راى انجام ندادهاى و خداوند تو راى از شرّ مردم حفظ مىكند) [2] آنگاه پیامبر (ص) مردم را در منطقهاى به نام (غدیر خم) متوقّف فرمود و درنگ نمود تا سایر مسلمانان نیز به آن منطقه برسند، [3]
پس از آنكه پیامبر (ص) از تحقّق بیعت اطمینان یافت، فرشته وحى بار دیگر نازل شد و ابلاغ كرد: امروز دین شما را برایتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و دین اسلام را به عنوان آیین بر شما پسندیدم
جریربن عبدالله می گوید: همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجة الوداع شرکت نمودیم، پس از حج در صحرای غدیر خم رسیدیم پیامبر اعلام نمود که همه برای نماز جمع شوند. همه ما از مهاجر و انصار اجتماع کردیم، رسول خدا در نقطه وسط جمعیت برخاست و فرمود: ایها الناس بم تشهدون؟ ای مردم به چه گواهی می دهید؟ حاضران گفتند: گواهی می دهیم که معبودی جز خدای یکتا نیست. پیامبر فرمود: سپس به چه گواهی می دهید؟ حاضران گفتند: گواهی می دهیم که محمد صلی الله علیه و آله بنده و رسول خداست. پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: فمن ولیکم؟ ولی و رهبر شما کیست؟ گفتند: ولی ما خدا و رسول اوست. در این هنگام پیامبر دستش را بر شانه علی زد و او را بلند کرد تا بایستد. [4]
و آن روز روزى بسیار گرم و طاقت فرسا بود، پس رسول خدا (ص) دستور داد زیر درختهائى را كه در آنجا بود پاك كنند و دستور داد جهاز شتران را فراهم كرده رویهم بچینند، پس به منادى خویش فرمان داد كه در میان مردم فریاد زند و آنان را گرد آورد، پس همگى گرد آمدند و بیشتر آن مردم از شدت حرارت و گرمى هوا عباهاى خود را بساق پاهاى خود پیچیده بودند، همین كه همگى گرد آمدند حضرت بر آن جهازهاى شتر بالا رفت تا ببلندترین آنها رسید، و أمیر المؤمنین علیه السّلام را نیز پیش خوانده او نیز بر آنها بالا رفت تا در طرف راست آن حضرت ایستاد، سپس خطبهاى براى مردم خواند و سپاس خداى را بجا آورده و ثنایش گفت و مردم را تا بآنجا كه در خور استعداد و فهم آنان و میسور آن حضرت بود موعظه فرمود و…[5]
وقایع هنگام خطبه غدیر:
خطابه غرّا و مفصلى ایراد نمود كه در طىّ آن پس از حمد و ثناى الهى به وفات قریب الوقوع خود اشاره فرمود و آنها را به پیروى از كتاب خدا و عترت خویش فرا خواند و پس از بر شمردن خصال بىهمتاى على (ع) او را بر سر دست خود بالا برد و صریحا خطاب به مردم فرمود: اى مردم، آیا من نسبت به مؤمنان از خود ایشان اولى و شایستهتر نیستم؟ همه مسلمانان این مطلب را تصدیق نمودند، سپس فرمود: پس هر كس من مولاى اویم، اینك این على مولاى اوست، خداوندا دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن دار… باید از كسانى كه مدّعى هستند ولایت در خطبه غدیر به معناى سرپرستى نیست، بلكه ولایت محبّت است، پرسید: آیا براى ولایت محبّت بیعت لازم است؟! پس از آنكه پیامبر (ص) از تحقّق بیعت اطمینان یافت، فرشته وحى بار دیگر نازل شد و ابلاغ كرد: الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِیناً: امروز دین شما را برایتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و دین اسلام را به عنوان آیین بر شما پسندیدم [6]).[7]
از جمله كسانى كه در بشارت سخن را بدرازا كشاند و بیش از دیگران اظهار شادمانى كرد عمر بن خطاب بود و از جمله سخنان او این بود كه گفت: به به، اى على امروز دیگر تو فرمانرواى من و فرمانرواى هر مرد مؤمن و زن مؤمنه شدى
حوادث بعد از خطبه:
سپس به زیر آمد و آن وقت نزدیك ظهر بود، پس دو ركعت نماز بجا آورده ظهر شد و اذان گوى آن حضرت براى نماز ظهر اذان بگفت، حضرت با ایشان نماز ظهر را خوانده و در خیمه و چادر خود نشست و به على علیه السّلام دستور فرمود: در چادرى برابر چادر او بنشیند، سپس بمسلمانان دستور فرمود: دسته دسته نزد او بروند و منصب جدید او را مژده دهند و بعنوان امارت و فرمانروائى مؤمنین بر او سلام گویند، پس مردمان این كار را كردند، سپس بهمسران خود و زنان دیگر مسلمانان كه همراه او بودند دستور فرمود پیش او بروند و بامارت مؤمنین بر او سلام كنند آنها نیز انجام دادند.
و از جمله كسانى كه در بشارت سخن را بدرازا كشاند و بیش از دیگران اظهار شادمانى كرد عمر بن خطاب بود و از جمله سخنان او این بود كه گفت: به به، اى على امروز دیگر تو فرمانرواى من و فرمانرواى هر مرد مؤمن و زن مؤمنه شدى
…………………………………………………………………………..
پی نوشت:
1. چهل حدیث پیرامون غدیر، محمد محمدی اشتهاردی،ص17، چاپ طلوع آزادی
2. سوره مائده، آیه 67.
3. قصص الأنبیاء(قصص قرآن)، ص: 696 و695
4. چهل حدیث پیرامون غدیر، محمد محمدی اشتهاردی،ص15 و16، چاپ طلوع آزادی
5. ارشاد-ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 165
6. سوره مائده، آیه 3
7. قصص الأنبیاء(قصص قرآن)، ص:696
منبع:دانشگاه فرهنگ ومعارف اسلامی
فرم در حال بارگذاری ...