رزمنده قدیمی
?یک رزمنده قدیمی دیروز و پیر خانه نشین امروز که دیگر در این هیاهوی روزگار کسی با او کاری ندارد تشبیه جالبی کرده که قابل تامل است …
?اون موقعی که بیرانوند پنالتی بهترین بازیکن جهان رو مهار کرد و توپ و جوری محکم بغل گرفت که شهره خاص و عام شد.
خدا رو شکر دوربین بود!
دوربین بود که ثبت کنه این رشادتها رو !
?اما یه جاهایی هم بود که فرزندان این مرز و بوم جای توپ فوتبال، مین فسفری رو محکم بغل میکردند، مین ها به قدری داغ بود و حرارت داشت که هرچیزی رو تو خودش ذوب میکرد !
داغ بود ‼️ خیلی داغ، مین فسفری منفجر میشد، فسفر با اکسیژن هوا سریع ترکیب میشود و شعله ور میشه.
?ارتشیها، سپاهیها و بچهبسیجیها زیر بمبهای فسفری گیر می کردن و فسفر به تن این بچهها میچسبید و با هیچ وسیلهای خاموش نمیشد و آنها میسوختن … _*?
*_و باد صبح، خاکستر این بچهها رو با خودش میبرد …… _*
*_کی فهمید ؟؟؟؟_*
_* کی دلش سوخت ؟؟؟؟؟ *_
*_کی میدونه که کی سوخت !!!!!_*
*_کی میدونه چرا سوختن و حتی داد نزدن. . . !!،،
?سوختن و پودر شدن و خاکسترشان در هوا پخش شد، ولی عملیات نباید لو می رفت،
اما تو اون بیابان و میدون مین، زیر نور ماه، جز خدا و ملائکش هیچ دوربینی و هیچ تماشاگری نبود که ببینه و زوم کنه رو صورت این رزمندهها، این شیر بچه.ها که ثبت بشه برای حفظ وطن چهها که نکشیدن !
?راستی اونجا که میلاد محمدی توپ و جلو انداخت جوری دَویید که همه از جون مایه گذاشتن رو دیدیم !
خدا رو شکر دوربین بود!
یه جاهایی هم یه عده جوون رعنا و تازه داماد بودن، تیربار و آرپیجی روی دوششون میگذاشتن و زیر بارون گلوله از سینه خاکریز جوری بالا میرفتن، جوری پائین میآمدن و جوری به قلب دشمن میزدن که حسرت ندیدن این صحنهها تا قیامت روی دل ماست !
حیف اونجا دوربین نبود!
?راستی اونجایی که بچههای تیم ملی فوتبال، باغیرت عجیبی روی خط دروازه، جلوی اسپانیا دیوار انساتی درست کرده بودن و کنار هم ایستادن تا دروازه ایران باز نشه !
خدا رو شکر دوربین بود!
?یه روزهایی هم تو تاریخ این سرزمین بود که تو مرز شلمچه و آبادان، همین جوون های ۲۰ و 25 ساله، جلوی موتور جنگی عراق، جلوی لشگر زرهی، جلوی توپ و تانک دشمن دیوار گوشتی ایجاد کردن تا پای اجنبی به شهرها نرسه !
?اونجا راوی تو شلمچه و آبادان می گفت، دیگه کار از نفر و دسته گروهان گذشته بود، گردان گردان جَوون میرفت و برنمیگشت، آخه صحبت ناموس و وطن بود !
ای کاش، ای کاش دوربین بود و ما میدیدیم جوانمردامون چجوری جنگیدن !
?یه جاهایی بود سه نفر بودن و دو تا ماسک !
یه جاهایی بود سیاهی شبهای زمستون غواصها به شط میزدن !
یه جاهایی بود که تیربار ضد هوایی رو به موازات زمین افقی گذاشته بودن و مثل داسی که گندم درو میکنه، هرچیزی که ارتفاع داشت و از زمین بلند میشد رو درو میکرد !
ولی یه عده از همین شیر پاک خوردهها بلند میشدن، سر و سینه شونو سپر سرب داغ میکردن تا تیربار و از کار بندازن !
قهرمان بود !
ولی دوربین نبود !
?خدا رو شکر تو جام جهانی دوربین بود.
گفت: راستی جبهه چطور بود؟
گفتم : تا منظورت چه باشد.
گفت: مثل حالا رقابت بود؟
گفتم : آری.
گفت : در چی؟
گفتم :در خواندن نماز شب.
(خندید و) گفت: حسادت هم بود؟
گفتم: آری.
گفت: در چی؟
گفتم: در توفیق شهادت.
(تعجّب کرد و)گفت: جرزنی هم بود؟
گفتم: آری.
گفت: برا چی؟
گفتم: برای شرکت در عملیات.
گفت: بخور بخور هم بود؟
گفتم: آری.
گفت: چی می خوردید؟
گفتم: تیر و ترکش. گاهی هم غمِ فراق همرزمانِمونو
گفت: پنهان کاری و دزدکی کار کردن هم بود ؟
گفتم: بَبََبَله.
گفت: در چی ؟
گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها.
گفت: دعوا سر پست ومقام هم بود؟
گفتم: فَراوون.
گفت: چه پستی؟؟ ?
گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین.
گفت: آوازم می خوندید؟
گفتم: آره.
گفت: چه آوازی؟
گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل، شبهای عملیات نوحه
گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟
گفتم: آری.
گفت: صنعتی یا سنتی؟؟
گفتم: صنعتی، خردل، تاول زا، اعصاب و روان
گفت: استخر هم می رفتید؟
گفتم: آری …
گفت: راست میگی؟ کجا؟
گفتم: اروند، کانال ماهی، مجنون.
گفت: سونا خشک هم داشتید؟
گفتم: آری.
گفت: بارک الله، کجا؟
گفتم:تابستون سنگرهای کمین نو شلمچه، فکه، طلائیه.
گفت: شنیدم زیر ابرو هم برمیداشتید؟
گفتم: آره آره.
گفت: کی براتون برمیداشت، ناقلا؟
گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه.
گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟
(اشک تو چشام جمع شده بود)گفتم: آری
خندید و گفت: با چی؟
گفتم: هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان
?سکوت کرد و چیزی نگفت…
♦️?ياد و خاطره شهدا و رزمندگان بی نام و بی ادعای هشت سال دفاع مقدس گرامي باد.
فرم در حال بارگذاری ...